حضور زنان در دفاع مقدس، موضوعی است که همواره با ابعاد جدید و بعضا شگفتی ساز آن آَشنا می شویم و انگار گستره ی مشارکت زنان،پایانی ندارد. کتاب «حوض خون» روایتی از زنان اندیمشک است که شاید تابحال، خیلی از ما این روایت را نمی دانستیم. به همین بهانه سراغ فاطمه سادات میرعالی،نویسنده این کتاب رفتیم تا درباره موضوع این کتاب، گفت و گو کنیم.
میر عالی درباره ماجرای این کتاب گفت: کتاب «حوض خون» در خصوص زنان اندیمشک است که در روزهای اول جنگ به آن ها گفته می شود از شهر بیرون بروید و دشمن به پل سرخه اندیشمک رسیده است و می خواهد شهر را بگیرد؛ اما این زنان می گویند ما شهر را ترک نمی کنیم و در شهر می مانند و برای رزمنده ها، غذا درست می کنند و عده ای هم برای امدادگری به بیمارستان می روند.
نویسنده کتاب «حوض خون» در ادامه گفت: در همین زمان است که اعلام می شود برای بیمارستان ها، پتو و ملافه لازم است و این زنان وقتی می بینند که در بیمارستان،تعداد زیادی پتو و ملافه خونین در گوشه ای افتاده است؛ تصمیم می گیرند این ملافه هارا بگیرند و در خانه ها و مساجد بشورند و کم کم این مسئله بابی می شود تا این زنان پتو و ملافه خونی بیمارستان و همچنین لباس رزمنده هارا بشورند. در سال اول ایم حرکت از مساجد شروع می شود و در سال دوم، چون بیمارستان خیلی به منطقه عملیاتی فتح المبین نزدیک است؛ بیمارستان شهید کلانتری راه می افتد و زنان اندیمشک به این بیمارستان می روند و صبح تا شب در آن جا رخت می شورند.
میرعالی در خصوص دلیل انتخاب این موضوع برای نگارش گفت: حقیقتا من در ابتدا به نیت این موضوع جلو نرفتم و تنها می خواستم بدانم زنان در انقلاب و دفاع مقدس چه نقشی داشتند و زنان اندیمشک در آن زمان چه فعالیت هایی می کردند؛ اما وقتی وارد موضوع زنان در جنگ شدم، دیدم این زنانی که در زمان حمله دشمن حضور دارند و از طرفی فرزند دارند و مدیریت خانه هم در غیاب همسرانشان به عهده آن هاست؛ دست به کاری زده اند که تا حد زیادی عواطف آن هارا در گیر می کند و این زنان از لابلای این ملافه ها، تکه های پیکر رزمنده هارا پیدا می کردند و با این وجود، می ماندند و خدمت می کردند؛ من با خودم فکر می کردم که این کار خشن، با روحیه لطیف خانم ها جور در نمی آید و همین مقدمه ای بود که این موضوع برایم جذاب شد.
وی افزود: این خانم ها در زندگی شخصی شان هم منفعل نبودند و همسر و فرزندانشان را به جبهه می فرستادند و از طرفی در غیابن همسرشان،خانه را اداره می کردند و در عین حال، در جامعه هم حضورموثری داشتند.
میر عالی در خصوص نکته ی جالبی که در روند نگارش این کتاب،با آن رو به رو شده بود گفت: این خانم ها خیلی در این مسیر زجر کشیدند، شیمیایی شدند و همچنین عزیرانشان را از دست دادند، برای همین من در ابتدا احساس می کردم که شاید این خانم ها الان به نوعی افسرده باشند و یا با خودشان بگویند: کاش از شهر می رفتیم و الان همه بچه هایمان را داشتیم و هم سلامت بودیم؛ اما وقتی با آن ها صحبت می کردم، دیدم که اصلا اینطور نیست و آن ها از کارشان پشیمان نیستند و روحیه خوبی دارند.
میرعالی در ادامه گفت: مثلا در آن زمان، جبهه های مقاومت سوریه خیلی مورد بحث بود و این زنان، با این که دست هایشان زخم بود و بخاطر سرفه های مکرر، صدای خس خس سینه هایشان می آمد؛ به من می گفتند ما الان خیلی دوست داریم سوریه برویم و لباس رزمنده ها را بشوریم و نمیخواهیم در جبهه مقاومت منفعل باشیم. همچنین در سال هایی که من از این زنان مصاحبه می گرفتم، بحث سوریه،زلزله کرمانشاه و سیل استان لرستان و خوزستان پیش آمد و در این اتفاقات، این زنان مدام پیگیر بودند و کمک جمع می کردند و می فرستادند با اینکه زندگی هایشان بسیار ساده بود. این نگاه عمیق آن ها نسبت به کارشان برای من خیلی جذاب بود و بنظر من زن الگوی سوم همین زنان هستند.
میرعالی در خصوص نقش زنان در دفاع مقدس گفت: بنظر من، ما خیلی کم درباره نقش زنان در دفاع مقدس صحبت کرده ایم و اگر زنان در زمان دفاع مقدس نبودند؛ قطعا خط مرزی ما با مشکل مواجه بود. زنان در حوزه های امداد،پشتیبانی، تشییع شهدا و سرکشی به خانواده شهداحضور داشتند و همچنین اداره خانواده در زمان حضور مردان در جبهه ، بر عهده زنان بوده است.
میرعالی در خصوص انتخاب اسم این کتاب گفت: ما اسامی زیادی را برای این کتاب بررسی کردیم و این اسم حوض خون، برگرفته از کلام همین زنان بود. وقتی اسم را انتخاب کردیم، اقای علیرضا مختارپور که در آن زمان مسئول نهاد کتابخانه ها بودند؛ در زمان رونمایی کتاب یک تمثیل جالب داشتند که این خانم ها از حوض خون به حوض کوثر وصل شدند و با یک نگاه عمیق معنوی، این را تشریح می کردند. بنده هم موقع انتخاب اسم، با خودم گفتم به غیر از این عنوان حوض خون، عنوان دیگری نمی تواند حق مطلب را ادا کند؛ چون روزهای زیادی این زنان شاهد حوض آب زلال بودند که پر از خون میشد و دوباره تخلیه می کردند و این ها مدام در کنار این حوض صلوات و ذکر می گفتند و قران می خواندند تا بتوانند بر این مصیبت ها صبر کنند.
نویسنده کتاب «حوض خون» در خصوص ناگفته های حضور زنان در دفاع مقدس گفت:
بنظرم این کتاب گذری است به نقش زنان در زمان دفاع مقدس و در دل این موضوع، خیلی کارها است که ما بی اطلاع هستیم. ما در خوزستان مشغول کار پژوهشی در این حوزه هستیم و با تعداد زیادی موضوع جدید روبه رو می شویم که تا بحال به آن نپرداخته ایم. من وقتی با این موضوع رو به رو شدم، با خودم گفتم مگر می شود که زنان تکه های پیکر شهدا را از میان پتو در بیاروند و وقتی اعلام می شود پتو و ملافه از مرکز نمی رسد و یا ممکن است دیر برسد، این زنان بایستند و مشکل را حل کنند و بار سنگینی حتی از حیث اقتصادی، از دوش کشور بردارند.در زمان جنگ خیلی کارها توسط زنان انجام شده و ما از آن بی خبریم.
میرعالی در خصوص به تصویر کشیدن کتاب «حوض خون» گفت: این کار الان در حال انجام است و فیلمنامه نویسان و مستند ساران از این موضوع استقبال کردند و شاهد ایده های خوبی، حتی از دهه هفتادی ها و دهه هشتادی ها، برای به تصویر کشاندن این موضوع هستیم.
رهبر انقلاب اسلامی نیز در خصوص این کتاب فرموده اند: اولین احساس، پس از خواندن بخشهائی از این کتاب، احساس شرم از بیعملی در مقایسه با مجاهدت این مجاهدانِ خاموش و بیریا و گمنام بود. آنچه در این کتاب آمده بخش ناشناخته و ناگفتهای از ماجرای عظیم دفاع مقدس است. باید از بانوی پرکار و صبور و خوشسلیقهای که این کار پرزحمت را بهعهده گرفته و بخوبی از عهده برآمده است و نیز از مؤسسهی جبههی فرهنگی عمیقاً تشکر شود.
برشی از کتاب حوض خون
شوهرم چند ماه یک بار از جبهه میاومد خونه، بیچاره مرا با دستهای زبر و زخم شده میدید. تازه بوی وایتکس هم میدادم. خدا رحم کرد طلاقم نداد! اول ِ مصاحبهها درد و زجرشان توی ذهنم پررنگ بود، اما انتهای مصاحبه وقتی متوجه میشدم هنوز حاضر هستند پای انقلاب جان بدهند، وقتی تلاش میکردند راهی برای شستن لباسهای رزمندگان جبهه مقاومت پیدا کنند و بعضی از آنها از من میپرسیدند: راهی سراغ نداری بریم سوریه لباس رزمندهها رو بشوریم؟، معادلات ذهنم درباره اینکه افرادی زجرکشیده هستند به هم میخورد. خانمهای رختشویی با وجود همه سختیها و دردهایی که دیدهاند و از نزدیک تکههای بدن شهدا را لمس کردهاند، روح زینبی دارند و با بیان تمام تلخیها، از شستن لباس رزمندهها به زیبایی یاد میکنند. ا گر غیر از این بود، اکنون با وجود ناتوانی، باز پای ثابت فعالیتهای انقلاب نبودند. یادم هست برای هشتمین جشنواره عمار در اندیمشک، همین خانمها پای کار آمدند و روز افتتاحیه، خودجوش برای افراد شرکت کننده آش درست کردند. پای دیگهای آش صلوات میفرستادند و شعار میدادند و این حس وحال، تجلی روزهای رختشویی بود.
خبرنگار: فاطمه سادات حمدی



نظر شما